جدول جو
جدول جو

معنی گلیم فروش - جستجوی لغت در جدول جو

گلیم فروش(چَ)
فروشندۀ گلیم. آنکه گلیم فروشد. کسایی. (دهار) (ملخص اللغات حسن خطیب) (تفلیسی)
لغت نامه دهخدا
گلیم فروش
کسی که گلیم را بفروش رساند فروشنده گلیم
تصویری از گلیم فروش
تصویر گلیم فروش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلیم پوش
تصویر گلیم پوش
آنکه جامۀ خشن مانند گلیم بر تن کند، کنایه از فقیر و تهیدست
فرهنگ فارسی عمید
(تَ شَ / شِ)
آنکه کالاهای بازرگانی را به صورت عمده فروشد. عمده فروش. آنکه اجناس مختلف را به صورت کلی فروشد. مقابل جزئی فروش
لغت نامه دهخدا
(گِ)
مردمی بوده اند مانند آدم لیکن گوشهای آنها به مرتبه ای بزرگ بوده که یکی را بستر و دیگری را لحاف میکرده اند و آنها را گوش بستر هم میگویند. (برهان). در عجایب المخلوقات چ هند 1331 هجری قمری ص 584 آمده: گروهی بود که ایشان را منسک خوانند. و ایشان در جهت مشرق نزدیک یأجوج (و) یأجوج بر شکل آدمی بودند و مر ایشان را گوشهایی بود مانند گوش فیل. هر گوش مانند چادر باشد چون خواب کنند یکی از آن دو گوش بگسترانند و گوش دیگر چادر کنند (!). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). جمعی از نسل قابیل بن آدم که در حدود بلاد مشرق سکونت دارند و گوش ایشان بمثابه ای بزرگ است که یکی را بستر و دیگری را لحاف سازند چنانکه از تواریخ معلوم میشود:
در باغ کنون حریرپوشان بینی
بر کوه، صف گهرفروشان بینی
بر روی هوا گلیم گوشان بینی
دلها ز نوای مرغ، جوشان بینی.
منوچهری.
از بنا گوش برگ گل پیداست
غنچه خسپان گلیم گوشانند.
(آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بلیطفروش. که بلیت فروشد
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
ابریشم فروش. فروشندۀ ابریشم. (شعوری ج 2 ورق 289) :
گزین فروش چو دیده دو زلف و گیسویش
خجل شده ست همین از متاع بی رویش.
ابوالمعالی (از شعوری ج 2 ورق 298)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ دَ رَ دَ / دِ)
کسی که پیشۀ او فروختن گندم است. فومی. (ملخص اللغات حسن خطیب). حنّاط:
به بازار گندم فروشان درآی
که این جوفروش است و گندم نمای.
سعدی.
که شبلی ز حانوت گندم فروش
به ده برد انبان گندم به دوش.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(چَ اَ)
کسی که جامۀ گلیم می پوشد، مسکین و فقیر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
کسی که گل فروشد خود فروشنده گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیم پوش
تصویر گلیم پوش
کسی که جامه گلیم پوشد، فقیر تهیدست
فرهنگ لغت هوشیار
موجودی متوهم بشکل آدمی با گوشهایی بزرگ بحدی که یک گوش را بستر و دیگری را لحاف میکرده اند گوش بستر: بر روی هوا گلیم گوشان بینی دلها زانوی مرغ جوشان بینی. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلی فروش
تصویر کلی فروش
آنکه کالاهای بازرگانی را بصورت عمده فروشد، مقابل جزئی فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندم فروش
تصویر گندم فروش
آنکه شغلش فروختن گندم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیم فروشی
تصویر گلیم فروشی
عمل و شغل گلیم فروش، دکان گلیم فروش
فرهنگ لغت هوشیار
موجودی متوهم به شکل آدمی با گوش های بزرگ به حدی که یک گوش را بستر و دیگری را لحاف می کرده اند، گوش بستر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
Florist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
fleuriste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
penjual bunga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
mchoraji wa maua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
çiçekçi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
花屋
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
花商
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
פרחניק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
꽃집 주인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
florista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
फूलवाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
bloemist
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
fiorista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
florista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
флорист
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
флорист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
florysta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
Florist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
ร้านดอกไม้
دیکشنری فارسی به تایلندی